WWW.iransahar.LoxBlog.Com
جامعه امروز
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:, توسط بهرامی |

 

 

 

خودکشی:
خودکشی در کشورهای مختلف به صورتهای مختلفی تعبیر می گردد. در برخی از جوامع مانند جوامع غربی از خودکشی جلوگیری می شود و در بعضی فرهنگها آنرا عملی افتخار آمیز می دانند . مثلا در ژاپن هاراکیری که یک خودکشی آیینی است یک مرگ آبرومندانه محسوب می گردد(ساراسون ، 1984) .
انواع خودکشی:
1-   فردی
2-   گروهی : این نوع خودکشی نادر می باشد و کمتر از یک درصد  ها را تشکیل می دهد .
تحقیقات نشان می دهد که در اکثر کشورها خودکشی رو به تزاید است . بر اساس گزارشهای منتشر شده در آمریکا میزان خودکشی در فاصله سالهای 1950 تا 1975 افزایش چشمگیری داشته است (مورفی ،وتزل ،1980).
در تحقیقی که در ایران صورت گرفته ،بیشترین اقدام به خودکشی در مردان بین سنینی 20 تا 25 سال و در زنان بین سنین 16 تا 20 بوده است.
اقدام به خود کشی در زنان سه برابر مردان است اما تقریبا 6/0 درصد از زنانی که اقدام به این عمل می کنند جان خود را از دست می دهند در حالی که 2 درصد مردان اقدام کننده مرده اند. به عبارت دیگر اگر چه مردان کمتر از زنان اقدام به خودکشی می کنند اما خودکشی واقعی در بین انان 3 برابر زنان است.
تعداد زیادی از این افراد دوره کودکی بی ثباتی داشته اند ، تاریخچه ای از حوادث فشارزای رئانی در گذشته و حال داشته اند فاقد حمایت کنندگان اجتماعی بوده اند تنها زندگی می کنند و احتمالا اعتیاد به الکل دارند (لویل ،وارن،کیزی ،1987).
 
پیرا خودکشی :
اقداماتی ناکشنده که در ان شخص ماهرانه به خود آسیب می زند یا دارویی را بیش از اندازه مصرف می کند اما خواهان مرگ نیستند و تنها می خواهند احساسات خود رابیان داشته و بر رفتار دیگران نسبت به خود تاثیر بگذارند .
میزان پیرا خودکشی از 2تا 8 برابر خودکشی واقعی در نوسان است .
علل خودکشی :
1-   علل مربوط به جامعه :
جهت گیری نظریه های جامعه شناختی معطوف به مقصر شمردن جامعه است . جامعه در موارد نادر واقعا سبب می شود که شخص مرتکب خودکشی شود. اکثر افراد انتحارکننده انزواجو بوده و بستگی کمی با جامعه دارند . این افراد از دلگرمیهای اجتماعی بی بهره بوده که این ضربه ناشی از فقدان جایگاه اجتماعی - تغییر ناگهانی در ارتباط بین فرد و جامعه - خودکشی را تسریع می کند.
2-   علل مربوط به فرد:
نظریه های روانشناختی تمایل به تاکید بر نقش فرد در تصمیم برای ارتکاب خودکشی دارند. این نظریه ها خودکشی را به عنوان ظهور فوق العاده دشمنی با انگیزه های پرخاشگری که شخص نسبت به دیگران احساس می کند و به درون خویش بازگردانده است توصیف می کند.
نظریه های یادگیری نیز در سبب شناسی رفتارهای انتحاری ، به گنجینه واکنش فرد تاکید می کند و رفتار انتحاری اشخاص مهم را نیز در افزایش خودکشی موثر میداند.
بهترین تبیین برای پیراخودکشی انعطاف ناپدیری کامل روی آوردهای فرد در برابر موقعیتهای دشوار باشد.(شنیدمن ،1980)
 
 منبع: آزاد ، حسین .( 1374) . آسیب شناسی روانی .انتشارات بعثت  

 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, توسط بهرامی |
 
 
 
 
 
 
 
1 - تعریف
مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ماده 1 اعلامیه منع خشونت علیه زنان مصوب سال 1994 خشونت علیه زنان را چنین تعریف کرده است : 
خشونت علیه زنان به معنی هر عمل خشونت آمیزی است که بر اختلاف جنسیت مبتنی باشد و به آسیب یا رنج بدنی ، جنسی و یا روانی برای زنان بینجامد یا احتمال منجر شدن آن به این نوع آسیب ها و رنجها وجود داشته باشد از جمله تهدید به این گونه اعمال یا اعمال مشابه اجبار یا محروم کردن مستبدانه زنان از آزادی ، خواه در ملاء عام روی دهد و خواه در زندگی خصوصی . 
خشونت از ابعاد مختلف به اقسام مختلفی تقسیم می شود . از یک بعد می توان خشونت را به خشونتهای جسمی ، روحی و جنسی تقسیم کرد و از منظر دیگر آن را می توان در سه گروه خشونت در محیط خانواده ، خشونت در محیط عمومی توسط افراد و خشونت توسط دولت دسته بندی نمود .  
تعریف و مصادیق خشونت علیه زنان با توجه به ویژگی های فرهنگی هر منطقه و با توجه به تفاوتهای کشورهای توسعه یافته ، در حال توسعه و جهان سوم متفاوت است . به طوری که برخی از کارشناسان علوم اجتماعی خشونت علیه زنان را علاوه بر برخورد فیزیکی و جنسی که از اشکال آشکار خشونت بشمار می روند شامل خشونت روانی و شخصیتی ، ایجاد ممنوعیت ها و محدودیتهای افراطی و حتی وضع مقررات و قوانین تبعیض آمیز نیز که از اشکال پنهان و پیچیده خشونت می باشند می دانند .
 
ماده 2 اعلامیه منع خشونت علیه زنان مصداقهای خشونت را ـ البته با تأکید بر اینکه آنها حصری نیستند ـ چنین بیان می کند :
1 ـ خشونت جسمی ، جنسی و روانی که در خانواده اتفاق می افتد از جمله کتک زدن ، آزار جنسی دختر بچه هادر خانه ، خشونت مربوط به جهیزیه ، تجاوز توسط شوهر ، ختنه زنان و دیگر رسوم عملی که به زنان آسیب می رساند ، خشونت در رابطه بدون ازدواج و خشونت مربوط به استثمار زنان .
2 ـ خشونت جسمی ، جنسی و روانی که در حوزه زندگی جمعی و اجتماع اتفاق می افتد . از جمله تجاوز ، سوء استفاده جنسی ، آزار جنسی و ارعاب در محیط کار ، در مراکز آموزشی و جاهای دیگر ، قاچاق زنان و تن فروشی اجباری .
3 ـ خشونت جسمی ، جنسی و روانی در هرجایی که توسط دولت انجام شود یا نادیده گرفته شود .
 
2 ـ خشونت علیه زنان پدیده ای جهانی
خشونت علیه زنان معضلی عام و همه گیر است اگرچه ممکن است این خشونت در نقاط مختلف دنیا باهم متفاوت باشد اما همه زنان کم و بیش این پدیده شوم را تجربه کرده اند . تا جائی که مرکز داده های سازمان بهداشت جهانی نیز تأکید کرده است خشونت علیه زنان پدیده ای جهانی است . طبق یک نظر سنجی بعمل آمده 20 درصد از زنان کشورهای اروپائی قربانی خشونت هستند . همچنین براساس یک نظر سنجی دیگر 99 درصد از زنان پاکستانی قربانی خشونتهای همسرانشان بوده اند.
گزارش سازمان ملل حاکی از آن است که از 5 درصدی که هرسال به ارتکاب جرایم سراسر دنیا افزوده می شود مقدار قابل توجهی را خشونت علیه زنان تشکیل می دهد
نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر و حقوق زنان معتقدند که خشونت خانوادگی علیه زنان یک موضوع خصوصی نیست ، بلکه حمله ای خشونت باراست که از زنان باید در مقابل آن حفاظت کرد . همچنان که خشونت های سازمان یافته علیه زنان در جریان جنگها و بحرانها نیز نمی تواند یک موضوع ملی باشد و جهانیان باید نسبت به آن حساس باشند . به ویژه آنکه زنان نسبت به مردان خشونتی مضاعف را در جنگها متحمل می شوند . یکبار خشونت های عام حاصل از جنگ و نتایج آن را و یک بار خشونت ناشی از تبدیل شدن به قربانی اذیت و آزارهای جنسی .
سازمان بهداشت جهانی در پژوهشی که بر روی 24 هزار زن از ده کشور ژاپن ، بنگلادش ، صربستان و مونته نگرو ، پرو ، نامیبیا ، برزیل ، اتیوپی ، سامانو ، تانزانیا و تایلند انجام داده و گزارش آن را در ماههای آخر سال 2005 منتشر کرده است . بیان می کند : در هر 18 ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار می گیرد . این خشونت ها سبب افزایش مشکلات اقتصادی و بهداشتی در سراسر جهان و به ویژه در کشورهای محل زندگی آنها می شود . نتایج این تحقیق بین المللی درباره خشونت خانوادگی علیه زنان نشان می دهد که 6/1 زنان به دست شوهر یا شریک زندگی خود قربانی خشونت شده اند .
در بخشی از این گزارش آمده است در حالی که انتظار می رود بارداری زنان عاملی برای برحذر ماندن آنان از بدرفتاری های فیزیکی باشد ولی بین یک تا 28 درصد از زنان در نظرسنجی بعمل آمده اعلام کرده اند که هنگام حاملگی کتک خورده اند .
 
 
3 - خشونت علیه زنان نقض بنیادین حقوق بشر
دومین کنفرانس جهانی حقوق بشر در سال 1993 برای نخستین بار خشونت علیه زنان را حتی در زندگی خصوصی خانواده ها به عنوان یکی از موارد نقض بنیادین حقوق بشر اعلام کرد .
در این کنفرانس ، از حقوق زنان و دختران به عنوان جزء لاینفک حقوق بشر یاد شده و خشونت جنسی و همه اشکال آزار و بهره کشی جسمی ، جنسی و روانی ناشی از تبعیض ، تعصب فرهنگی و قاچاق بین المللی زنان مغایر باکرامت و حرمت انسانی شناخته شد .
سازمان عفو بین الملل نیز در گزارش سال 2003 خود خشونت علیه زنان را فراگیرترین و جهانی ترین مصداق نقض حقوق بشر دانسته و از آن به عنوان بزرگترین رسوائی حقوق بشر یاد نموده است
 
 براساس اطلاعات بدست آمده در  طرح ملی 66 درصد زنان ایرانی از اول زندگی مشترکشان تاکنون حداقل یک بار مورد خشونت قرار گرفته اند .
برپایه این پژوهش میزان و انواع خشونت خانگی در استانهای مختلف ایران از تنوع و تفاوتهای زیاد و در عین حال معناداری برخوردار است . به عنوان مثال زنان در بندرعباس از اول زندگی مشترک خود تاکنون بیشتر از زنان سایر نقاط ایران مورد خشونت قرار گرفته اند . اما در میان زنانی که مورد خشونت قرار گرفته اند این زنان زاهدانی هستند که بیشترین و شدیدترین خشونت ها را تجربه کردند .
زنان بندرعباس در طول یکسال دفعات بیشتری مورد خشونت خانگی قرار داشته اند و زنان یاسوج به دفعات کمتری با آن روبرو شدند .
خشونت های فیزیکی و روانی که محققان طرح مذکور برای توصیف آنها از دو اصطلاح خشونت فیزیکی نوع اول شامل گاز گرفتن ، زندانی کردن ، کشیدن مو ، کتک کاری مفصل و خشونت فیزیکی نوع دوم شامل سیلی ، لگد ، هل دادن و شکستن اشیای منزل یاد می کنند ، توزیع دیگری در کشور دارد . طبق این تحقیق زنان خرم آباد در طول یکسال بیش از سایر زنان ایران و زنان شهر کرد کمتر از سایر زنان خشونت فیزیکی نوع اول را تجربه کرده اند . همچنین زنان بندرعباس در طول سال به دفعات بیشتر و زنان کرمانی کمتر مورد خشونت فیزیکی نوع دوم قرار گرفته اند .
خشونت های روانی و کلامی نوع دیگری از خشونتهائی است که در خانه علیه زنان استفاده می شود . از این بابت زنان اصفهانی در طول یک سال بیشتر و زنان بوشهری کمتر از سایر زنان ایرانی تحت خشونت واقع شده اند .
همچنین در حالی که زنان بندرعباس از اول زندگی مشترکشان تاکنون بیش از سایر زنان ایرانی قربانی خشونت های جنسی و ناموسی شده اند ، زنان یزدی در طول یک سال بیش از سایر زنان این خشونت را تجربه می کنند و مردان کرمانی و یاسوجی هم به ترتیب کمتر از سایر مردان ایران زنان خود را مورد خشونت های جنسی و ناموسی قرار می دهند . توضیح اینکه خشونت های جنسی و ناموسی شامل مجبور کردن زن به دیدن عکس و فیلم های مبتذل یا اجبار به روابط زناشوئی ناخواسته ، مراعات نکردن بهداشت زناشوئی ، متهم کردن زن به بی مبالاتی در مسائل ناموسی و موارد مشابه می باشد .
براساس یافته های این پژوهش ، تعدادی از مردان ایرانی با استفاده از تهدید و برقراری محدودیت برای همسران خود ، ایجاد مخاطره می کنند . همچنین تصاحب ، مخفی کردن و از بین بردن مدارک شخصی و مورد نیاز زن مانند شناسنامه ، دفترچه پس انداز و اوراق مالکیت ، بیگاری کشیدن از زن در انجام امور و وظایفی که به اومربوط نیست مانند تیمارداری از پدر شوهر و مادر شوهر و بالاخره تحت نظر قرار دادن و ایجاد محدودیت در تماس های تلفنی و رفت و آمدهای روزانه برای زنان از دیگر خشونت های این گروه می باشد . در این خصوص زنان بندرعباس ، زاهدان و خرم آباد بیش از سایر زنان و زنان سمنان ، ساری و یاسوج کمتر از بقیه متحمل این خشونت و تهدید شده اند .
خشونت های حقوقی نیز شامل امتناع مرد از طلاق علی رغم اصرار زن به متارکه ، ازدواج مجدد شوهر و جلوگیری از نگهداری فرزندان توسط زن می باشند که زنان بندرعباس از اول زندگی مشترک خود تاکنون بیش از سایر زنان ایرانآن را تجربه کرده اند . زنان رشت نیز کمتر از سایر زنان ایرانی درگیر این خشونت بوده اند
همچنین خشونت های شامل ممانعت از رشد اجتماعی ، فکری و آموزشی مثل ایجاد محدودیت در ارتباط فامیلی ، دوستانه و اجتماعی یا ممانعت از تحصیل و اشتغال نوع دیگری از خشونت های اعمال شده علیه زنان در این تحقیق هستند که زنان بندرعباس و زاهدان به ترتیب بیشترین و زنان سمنان ، گرگان و یاسوج به ترتیب کمترین قربانیان آن به شمار می آیند .
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:, توسط بهرامی |


 

آسیب شناسی روابط زوجین

(ازدواج ، خانواده ،طلاق)

روابط همسران در زندگی امروز :

روابط زن و شوهري، روابطي است که بتواند استعدادهاي هر يک از زوجين را بارور نمايد، درک متقابل، نشاط و شادکامي و تعادل رواني آنان را ارتقاء بخشد و کارکردهاي هر يک از آنان را، از جمله در ارتباط با فرزندان، والدين، خانواده يکديگر و جامعه تقويت نمايد. اما تحول روابط ميان زن و شوهر،در دهه‌هاي اخير، قابل ترديد نيست. برخي، تحولات موجود را، از آن رو که به افزايش ناسازگاري‌ها و فزوني‌ طلاق انجاميده است نگران کننده ارزيابي مي‌کنند و برخي آن را ناشي از تغييراتي مي‌دانند که در روند توسعه‌ي اجتماعي و دستيابي به نقطه‌ي تعادل جديد، اجتناب‌ناپذير و گاه مطلوب مي‌نمايد. مشاجره، توافق نداشتن يا سوء‌تفاهم مقطعي ميان همسران در زندگي‌هاي ايده‌آل نيز تا حدودي وجود دارد، اما وقتي سخن از آسيب در روابط زوجين به ميان مي‌آيد، نشان مي‌دهد مسئله جدي است و به يک مقطع زماني کوتاه محدود نمي‌شود و حتي ممکن است در آينده به طلاق منجر شود. يعني زن و مرد، ديگر از بودن در کنار هم لذت نمي‌برند و پيوندي که بايد مايه آرامش و رشد آنها مي‌شد، ، در بهترين حالت، موجب درگيري‌هاي ذهني و آزار روحي و رواني آنها شده است. روابط آسيب‌زا آن دسته از روابط ميان زوجين است که موجب اختلال عاطفي يا ناسازگاري در رفتار‌هاي بعدي آنان شود و نارضايتي‌هاي مداوم ايجاد کند.

آسیب شناسی  روابط زوجین  :

مهمترین مشکلات موجود در روابط زن و شوهر

۱-مشکلات جسمي  و جنسی : در برخي موارد  ناسازگاري‌ها و ناکامي‌ها در روابط زناشويي به نقص جسماني بویژه عقيم بودن بر می گردد . البته روابط جنسي سالم و رضايت‌مندانه نیز تأثير بسزايي در نشاط زن و شوهر دارد .

 ۲- مشکلات مربوط به اعتماد و وفاداری : از یک سو رعايت عفت و حيا و حفظ مرزها در روابط خانوادگي و وفاداری نسبت به همسر  و از سوی دیگر پذیرش ، دوری از وسواس، بي‌اعتمادي بدون دليل و غيرت بي‌جا  لازمه زندگی آرام است . 

۳- مشکلات مربوط به حوزه‌ تصميم‌گيري : مديريت خانواده ابعاد مختلفي دارد که مديريت اقتصادي، سرپرستي و نظارت مشکلات در روابط عاطفي بر فرزندان، تصميم‌گيري نسبت به ارتباطات خانوادگي و مواردي ديگر را در بر مي‌گيرد. برخلاف تبليغات فراگيري که مشارکت مساوي زن و مرد در فرآيند تصميم‌گيري را ضرورت زندگي جديد جلوه مي‌دهد؛ واقعيت، چيز ديگريست. طبيعت مردانه براي سرپرستي، حمايت از خانواده و نظارت و طبيعت زنانه براي غمخواري، پشتيباني عاطفي و آرامش آفريني طراحي شده است .

۴- افزايش انتظارات :افزايش انتظارات و توقعات غيرواقع‌بينانه که خود تعهدات کاري و مالي بيش از حد و بالتبع خستگي جسمي و روحي را  در پی دارد ، عامل بسياري از ناسازگاري‌ها و جدايي‌هاست.

۵- مشکلات عاطفی : خلقت حکيمانه‌ زن و مرد را به گونه‌اي سرشته است که آنان در کناريکديگربه آرامش مي‌رسند و ميان آنان دوستي و رحمت برقرار مي‌شود .حقیقیت این است که زنان استعداد شگرفی در کنترل بحرانهای روحی خانواده دارند .

تغيير نگاه به ازدواج، خانواده و طلاق

خانواده نهادي مقدس است که بر اساس انتخاب شکل مي‌گیرد اما استمرار آن بر اساس احساس مسئوليت در قبال همسر است . «صبر»، «سازش» و «مسئوليت» از مهم‌ترين واژه‌هايي است که مي‌تواند ويژگي‌هاي یک خانواده سالم  را نشان دهد. امروزه بر خلاف گذشته ازدواج به يکي از گزينه‌هاي پيش رو، نه روش طبيعي حيات عزت‌مندانه و بهترين انتخاب پيش رو ، تبديل  شده  و خانواده نيز به تدريج از نهادي مقدس و مورد احترام که به خاطر حرمت آن تمايلات فردي تحت‌الشعاع قرار مي‌گرفت، به نهادي برای دستیابی هر چه بیشتر به شادکامي فردي تبدیل می شود  و از طرفی دیگر زوجین به محض رویارویی با مشکلات کوچک  و بزرگ ،  به طلاق به عنوان  بهترین  راهکار به صورت کاملا جدی می اندیشند.

یک رابطه ایده آل بین همسران  سه جزء دارد :

-       دوست داشتن و صمیمیت

-       عشق

-       تعهد 

 ۱۱تاکتیک  برای داشتن زندگی ایده آل  :

۱-به یاد داشته باشید شما و همسرتان دو فرد  متفاوت هستید ، زیبایی زندگی به ترکیب این تفاوتهاست.

۲-  یاد بگیرید در حد بودجه همسرتان  زندگی کنید .

۳- خوبیهای او را کوه و بدیهایش را کاه جلوه دهید  4- خانه را بصورت مکانی آرام و استراحتگاهی حقیقی در آورید .

۴-   خوش مشرب و آسان گیر باشید.  

۵-   او را به داشتن سرگرمی مناسب تشویق کنید و سپس او را به حال خود بگذارید.

۶-   خورده گیری و غرولند نکنید.

۷-   به همسرتان ایمان داشته باشید.

۸-   هر گاه نظرتان مخالف با منافع همسرتان است آنرا رها کنید.

۹-  سعی نکنید شخصیت او را تغییر دهید بلکه یاد بگیرید چگونه با خصوصیات او سازگار شوید.

۱۰- یادتان نرود رابطه زناشویی معجزه زندگی است آنرا دست کم نگیرید.

به خانه دار بودن خود افتخار کنید و مسئولانه فعالیتهای خانه داری را بپذیرید.

۱۱- یاد بگیرید از خطاهای کوچک همسرتان چشم پوشی کنید. 

 


 

 

« نظریه شخصیتی زیگموند فروید»

زیگموند فروید :

" این اشتباه است که باور کنیم علم عبارت از چیزی جز اثبات قطعی گزاره نیست ، و ناعادلانه است که این طور علم را بطلبیم . این تقاضا مختص کسانی است که احساس ولع برای کسب قدرت در بعضی از مسائل دارند و نیاز به جایگزین کردن تعلیم و دستور مذهبی با هر چیز دیگری حتی علم . علم نیز بیانیه های خود را دارد شامل توانایی برای انجام کار سازنده با وجود عدم تایید نهایی" ( فروید)

زندگینامه فروید :

داستان فروید ، مانند بسیاری از داستان ها با دیگران آغاز می شود . با  ، دکتر جوزف بروئرBreuer) ، Breuer)   و بیماری به نام آنا .

آنا بیمار دکتر جوزف بود او پرستاری پدر بیمار خود را برعهده داشت او پس از مرگ پدرش مجموعه ای غیرعادی از مشکلات مانند بی حسی دست و پا  ، فلج در برخی از اندامها ،  اسپاسم غیر ارادی ، توهمات بصری را تجربه کرد که متخصصین نتوانستند علل جسمی برای این مشکلات پیدا نمایند. بروئر این اختلال را هیستری نامید بود (اکنون به نام اختلال تبدیلی معروف است ) و بعد از  یازده سال او و دستیارش ، زیگموند فروید ، کتابی با عنوان هیستری نوشته و نظریه خود را تحت عنوان :" هیستری نتیجه یک تجربه آسیب زا  است " بیان نمود.  این در حقیقت سرآغاز کار رسمی فروید بود .

بیوگرافی :

فروید، 6 می 1856 در خانواده‌ای یهودی در فرایبورگ از مادری 20 ساله و پدری 40 ساله که تاجر پشم بود متولد شد. در 4 سالگی با خانواده‌اش به وین رفت. او 83 سال زندگی کرد که 78 سال از آن بجز مسافرت‌های مکررش ، در وین گذشت. هنگام تحصیل، فروید از لحاظ مذهب و نژاد خود موجب سرزنش و تحقیر هم‌ردیف‌هایش قرار گرفت و این‌ها موجب کناره‌گیری و انزوای او شد. در 17 سالگی در دانشگاه پزشکی وین نام‌نویسی کرد و در 1881 در سن بیست‌وپنج سالگی دکترای خود را دریافت نمود. او بعد از اخذ دکترا به تحقیقات خود در زمینه عصب‌شناسی ادامه داد و در 1885 متخصص در رشته امراض عصبی شد.

بنیانگذار نظریه روانکاوی زیگموند فروید بود. تئوری های او که در زمان خود تکان دهنده بود تأثیر عمیقی بر تعدادی از رشته ها ، از جمله روان شناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ، ادبیات و هنر  گذاشت . او افراد زیادی را مجذوب خود نمود اما بسیاری از دوستان او من جمله آدلر و یونگ که  با برخی از مفاهیم اصلی نظریه اش موافق نبودند از او جداشدند.  فروید در زمان جنگ جهانی دوم از وین که به محلی خطرناک برای یهودیان تبدیل شد مهاجرت کرد . چند وقت بعد از آن ، به علت ابتلا به  سرطان دهان و فک درگذشت.واژه روانکاوی برای اشاره به بسیاری از جنبه های کار فروید ، از جمله درمان فرویدی و روش پژوهش او بکار می رود .  نظریه های او مبتنی بر مشاهداتش و مطالعات موردی او از بیماران شکل گرفته است .


نظریه فروید :

مکتب روان‌کاوی فروید، به نقش تعارضات ناهشیار در تبیین رفتار و شخصیت فرد تاکید دارد. از دیدگاه زیگموند فروید رفتار انسان از تعارضات ناهشیار که بر اساس دو سائق جنسی و پرخاشگری عمل می کند به وجود می‌آید و تجربیات گذشته افراد در دوره کودکی بر رفتار آنها  در تکانه‌های ناهشیار در زندگی روزمره ، در رویاها، خاطرات و لغزش‌های زبانی تاثیر می‌‌گذارد. فروید، دارای تفکر تحولی است. فرض او این است که در رشد انسان پس از 5 سالگی چیز تازه‌ای به وجود نمی‌آید و واکنش‌ها و تجربه‌های بعد را باید تکرار گذشته دانست. او در سال 1897 مسیر دیگری در بررسی‌های خود آغاز کرد که خود تحلیلی (self analysis) نام گرفت. او بعد از مرگ پدرش دچار آشفتگی و اضطراب شد و همین امر او را بر انگیخت تا به بررسی رویاها و خاطراتش بپردازد. از طریق این تحلیل‌ها چیزی را کشف کرد که خود آن را بزرگترین دستاوردش می‌دانست؛ "عقده ادیپ" که کودک به دلیل عشق به والد جنس مخالف با والد جنس موافق خود به شدت به رقابت می‌پردازد او این نظریه را در کتاب تعبیر رویا انتشار داد و تعبیر رویا را شاهراهی به سوی ناهشیار نامید.

 ذهن هوشیار و ناهشیار :

برای بررسی نظریه شخصیت فروید ابتدا باید ساختار ذهن سازمان یافته را از دیدگاه او درک کرد.

به گفته فروید ، ذهن را می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد :


1- ذهن ناخودآگاه : شاید مهم ترین سهم فروید در غرب بحث او از اهمیت ذهن ناخودآگاه در فهم تفکر آگاهانه و رفتار است. اطلاق واژه  "شاهراه اتصال به ضمیر ناخودآگاه" به رویا نشان از اهمیت وجود ذهن ناخود آگاه دارد . فروید معتقد بود که ذهن ناخودآگاه وجود دارد و رویا روشی برای دسترسی به آن است . او عقیده داشت که بسیاری از مردم خاطرات دردناک عمیق خود را "سرکوب" نموده و برای فرار از تهدید ، آن را به ذهن ناخودآگاه می فرستند . فروید سالها برای پیدا کردن الگوهای سرکوب در میان بیماران خود به منظور استخراج مدل کلی تلاش کرد و تصریح کرد : سرکوب در بین بیماران الگوی متفاوت دارد . فروید بر آن بود که افراد از عمل سرکوبگرانه خود آگاهی ندارند . آنها از واقعیت خاکسپاری امیال ، خاطرات و تجارب آسیبزای خویش اطلاعی ندارند.  فروید بین سه مفهوم از ضمیر ناخودآگاه : ضمیر ناخودآگاه توصیفی ، ناخودآگاه پویا و سیستم ضمیر ناخودآگاه تمایز قایل گردید و سپس آخرین مفهوم را رها و مفاهیم نهاد ، خود و فرا خود را جایگزین کرد  . اما او هیچگاه مفاهیم ضمیر ناخودآگاه توصیفی و پویا را حذف نکرد.
ذهن ناخودآگاه مخزنی از احساسات ، افکار ، خواستها و خاطراتی است که در خارج از آگاهی ما قرار دارد . بسیاری از محتویات ناخودآگاه غیر قابل قبول است یا ناخوشایند ، مانند احساس درد ، اضطراب ، یا تضاد. به گفته فروید ، ناخودآگاه همچنان به رفتار و تجربه ما نفوذ می کند، هر چند ما غافل از این تأثیرات اساسی هستیم .


2- ذهن ناخودآگاه: شامل همه چیزهای است که ما از آن آگاه هستیم. این جنبه از پردازش ذهنی ما این است که ما می توانیم بطور عقلانی در آن فکر کنیم و بحث کنیم . بخشی از این شامل حافظه ما است ، که همیشه از آن آگاه نیستیم  اما به راحتی می توان در هر زمان آنرا بازیابی کرده و به سطح آگاهی منتقل کنیم  که فروید آنرا حافظه عادی قبل از خود اگاهی می نامد.


عوامل شخصیت :

با توجه به نظریه روانکاوی زیگموند فروید از شخصیت ، شخصیت از سه عنصر تشکیل شده است. این سه عنصر عبارتند از نهاد ، خود و فراخود (وجدان) که در تعامل و ارتباط با یکدیگر رفتار پیچیده انسانی را موجب می گردند.


نهاد(آیدی) :

نهاد تنها جزئی از شخصیت است که  از بدو تولد با نوزاد است . این جنبه از شخصیت کاملا ناخودآگاه بوده و شامل رفتارهای غریزی و بدوی می باشد . به گفته فروید ، نهاد منبع تمام انرژی روانی است ، این قسمت از شخصیت با اصل لذت همراه بوده که در تلاش برای ارضاء فوری همه خواسته ها،  بی چون و چرا است و در صورت عدم ارضاء فوری اضطراب یا تنش را به همراه خواهد داشت  به عنوان مثال ، افزایش گرسنگی یا تشنگی تلاش فوری برای خوردن و نو;                  

راهنمای شروع تبلیغات در  Google AdWords                   مفاهیم و ویژگی های   AdWords                                        

 

01|00P&

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.